دربارۀ اینکه چرا امت حزباللهی مهندسیخواندۀ دغدغۀ علومانسانیشان برداشته، عمدتاً مثلاً طراحی یک شبکۀ اجتماعی بومی در ذهنشان به مثابه یک وظیفۀ انقلابی شکل نمیگیرد و از این طور مسائل
دانشگاه موضوعاتی دارد و انقلاب مسائلی. فراگیری آن موضوعات ابزاری بهدست ما میدهد که مسائل انقلاب را حل کنیم. اشتباه رایج آن است که مسائل انقلاب را موضوع میگیریم و میپنداریم آن مسائل حل میشوند اگر و فقط اگر متخصص تحصیلی آن موضوعات شویم. اینطور شده که امت حزبالله عمدتاً اگر اقتصاد و رسانه را مسائل اصلی انقلاب ببیند در تحصیلش تغییر مسیر میدهد میرود اقتصاد و مدیریت رسانه میخواند و اگر هم موشک و پوشک را مسائل قابل اعتنا بداند در همان برق و هوافضا یا شیمی و نساجی میماند. پس طراحی و توسعۀ شبکههای اجتماعی که امروز میبینیم فقط یک بستر نیستند و مثل یک حکومت در عرصۀ رسانه عمل میکنند را چه کسی باید پیاش رود یا صنعت اسباب بازی را که از قضا به جز ظرائف دقیق فرهنگی، تولید آن ظرافتهای فنی بهخصوصی میطلبد، چه کسی باید برپا کند؟
مسائل انقلاب اسلامی بسیط نیستند؛ همان جنبۀ اقتصادیِ یک مسئلۀ اجتماعی ریشه در مسئلۀ فرهنگی دارد که یک پروژه رسانهایِ تحت تاثیر یک کانون قدرتِ وابسته به یک کانونِ ثروت دارد آن را پیگیری میکند. از این رو پاسخ آن مسائل هم یک بعدی نخواهد بود. با این حال جنبههای یادشده در جملۀ ابتدایی این بند همه یک لایه از مسئلهاند و پاسخ به آنها لایۀ اولیۀ پاسخ خواهد بود؛ لایۀ نظری. اتفاقا شناخت این لایه و تولید پاسخ در این لایه بسیار متداول است و از جایی که تقابل نظری یک مسئله با مبانی انقلاب از تحلیل در این لایه آشکار میشود، دغدغهبرانگیز است و امت حزب الله اینموقع دغدغهمند میشود درسش را رها میکند و تحصیلش را در این لایۀ نظری تصمیم میگیرد دنبال کند. با این حال تا به صحنۀ عمل درآمدن پاسخ، لایههای دیگر نباید مغفول بماند یا تحقیرآمیز به آن نگاه شود، به خصوص لایههای نزدیکتر به عمل، به خصوص لایههای فنی.
درباره این سایت